آقا سامیارآقا سامیار، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه سن داره

آقـــا ســـــامـیــــــار

راه رفتن

پسرم کم کم با گرفتن مبل و راه رفتن تونست قدم برداره و راه بره یه شب که رفتیم مهمونی به کمک خاله ساره و تشویق و جایزه ٥ قدمی راه رفتی فکر کنم ١ سال و ١ ماه بودی. همگی ذوق کردیم کلی خودت ذوق می کردی وقتی می اوفتادی ما برات دست می زدیم بیشتر ذوق میکردی از اون روز به بعد دیگه خوشت اومد و راه میری. خیلی خوشحالم که راه میری عزیزم. ...
27 فروردين 1392

تولد یک سالگی

خیلی زود گذشت یک سال از بدنیا آمدنت گذشت عزیزم هر روز بزگتر میشی و من و بابا حسین هم پیرتر. امروز تولد پسرم بود مادربرزگ اینا با عمه اینا اومدن یه جشن کوچیک خودمونی گرفتیم تو اصلا روبه راه نبودی همش اخمو بودی  این کیک پسرم بی حوصلگی پسرم   از کادو عمه مرضیه و عمه زینب هم خوشت اومد ...
12 اسفند 1391

یه روز پسرم خودش غذا خورد

امروز نهار تصمیم گرفتیم که بزاریم خودت غذا بخوری آخه همش مامان و بابا بهت غذا میدم. اول دستای کوچیکتو کردی تو ظرف با انگشتات برنجو فشار دادی یا بهتر بگم چلوندیش نمی دونستی که باید بخوریش بعدش من وقتی با قاشق بهت دادم تازه فهمیدی خوردنیه اینم عکساش   بقیه عکسا تو ادامه مطلب اول با دست خوب ورزش دادی بعدش با قاشق شروع کردی تازه قاشق هم به من نمیدادی       اینم از سرو وضع شما آخرشم یه بوس خوشکل و خوشمزه دادی ...
14 بهمن 1391

آتلیه عمو یاور

بلاخره عکسهایی که رفتیم رامسر آتلیه عمو یاور گرفتیم بعد از چند ماه انتظار بدستمون رسید البته اینجا آقا سامیارمون ٦ ماهشه. دست عمو درد نکنه...   ...
20 دی 1391

سرماخوردگی و دندون سوم

چند روزی میشه که پسرم سرما خورده، دماغش کیپ شده شبها هم سرفه میکنه خیلی خیلی هم بهونه گیر شده. حسابی مامانشو اذیت میکنه. دندون سومش هم تو این ایام دروامد. نمیدونم شاید این لجبازیا بخاطر دندونش باشه ولی در کل هفته سختی رو داشتیم اول پسرم مریض شد بعدش باباش از دیروز هم مامان مریضه .کلی آمپول آقای دکتر بهم داده. امیدوارم تا آخر هفته خوب بشم تا بیسان جونو بتونم بغل کنم.
19 دی 1391

دومین دندون

امروز یکشنبه ١٠/١٠/٩١ پسرم دندون دومش رو درآورد البته این یکی دندونش بالاست. الان یکی پایین دندون داره یکی بالا قربونه دندوناش بره مامان ...
10 دی 1391

اولین دندون پسرم

من مغازه پیش بابا حسین بودم که مامان جون زنگ زد گفتش که سامیار دندون در آورده منم خیلی خوشحال شدم اومدم تا دندونه پسرمو ببینم خیلی نازه اولین دندونش ٢٧ آذر ٩١ دراومد چون نزدیکه شب یلدا بود من باید به بابا حسین تو مغازه کمک می کردم  دندونی براش نگرفتیم تا ٢ دی براش آش دندونی درست کردیم به چند نفر از دوستان و آشنایان دادیم. جای  اونایی که نبودن خالی      هر کاری کردم از دندونش عکس بگیرم اجازه نمیداد بلاخره وقتی خوابید ازش عکس گرفتم ...
7 دی 1391

تولد بیسان

بلاخره دخترمون با لگدهای که به مامانش می زد کیسه آبشو پاره کرد در شب چهارشنبه ١/٩/٩١ دخترمون ساعت ٢٣:٣٠ بدنیا اومد .ما هم خبرو شنیدیم و رفتیم پیشش صبح پنجشنبه من دخترمونو دیدم ناز ناز ناز یه فرشته کوچولو خوشکل ایشالا که همیشه سالم و سلامت باشه ...
5 آذر 1391